زندانیان پیشینی که در زندان های سوریه محبوس بودند در گفتگو با دیارنا تجربیات خود را روایت کردند و از شایع بودن جمعیت بیش از حد، بدرفتاری، اذیت و آزار، و شکنجه در بازداشتگاه های سراسر کشور پرده برداشتند.
بنا به گفته یک زندانی پیشین «جهنم هم از زندان های سوریه بهتر است.»
بسام بشیر، دادستان سوری تباری که در حال حاضر در قاهره اقامت دارد، گفت که بسیاری [از زندان ها] «خیلی بدنام هستند و همه آنها چندین برابر ظرفیت خود زندانی دارند.»
او به دیارنا گفت که بدنام ترین بازداشتگاه های سوریه زندان تدمر (پالمیرا) و زندان های صیدنایا، المزه، عدرا، ادلب و بازداشتگاه خان ابوالشامات هستند.
بشیر گفت که آژانس های اطلاعاتی دولت از جمله شعبه فلسطین، شعبه اطلاعات نیروی هوایی، شعبه المنطقه (شعبه 227) و هنگ 555 همگی برخی از تاسیسات خود را به بازداشتگاه بدل کرده اند.
وی گفت که در پایگاه هوایی الدمیر در حومه دمشق و در فرودگاه نظامی المزه زندان های جدیدی افتتاح شده اند و تعداد زیادی از شعبه های نهادهای اطلاعاتی سراسر کشور به سلول های زندان مجهز شده اند.
بشیر گفت: «ارزیابی دقیق تعداد افرادی که در زندان های سوریه بازداشت شده اند، ممکن نیست؛ چون زندان ها مملو از زندانی هستند و چندین برابر ظرفیت خود زندانی دارند و رژیم سوریه نیز از روند قانونی و حقوقی ثبت اسامی و اطلاعات مربوط به زندانی ها پیروی نمی کند.»
محدودیت و شلاق
قاسم الاخرس، یک تاجر 65 ساله اهل حلب که در حال حاضر در قاهره زندگی می کند به دیارنا گفت که دوران حبس او در زندان عدرا در حومه دمشق «بدترین دوران زندگی من» بود.
وی گفت: «من در معرض زشت ترین انواع رفتارهای غیرانسانی قرار گرفتم.»
او افزود که مصیبت او از زمان با بازداشتش در تاریخ 4 سپتامبر سال 2012 شروع شد. وی افزود که در فاصله نیم ساعتی که سوار بر خودرو تا مرکز امنیتی دمشق می رفت «با چوب مورد ضرب و شتم قرار گرفتم و همه نوع دشنام را شنیدم.»
الاخرس گفت: «زمانی که من را از خودرو بیرون کشیدند زندانبان های بازداشتگاه هم به عناصری که من را بازداشت کرده بودند ملحق شدند و من را کتک زدند تا این که من را مستقیم به اتاق بازجو بردند که او هم اصلا با من صحبت نمی کرد و فقط سر تکان می داد.»
او گفت: «بعد از آن من را به یک توالت بسیار بدبو که نه چراغ داشت و نه هواکش منتقل کردند.» او تا غروب روز بعد در آن جا ماند و سپس چشمانش بستند و او را به اتاق دیگری بردند.
در این جا به او دستبند زدند و او را بالاتر از سطح زمین آویزان کردند.
او گفت: «یکی از آن ها ده ها ضربه شلاق به پشتم زد تا این که از شدت درد بیهوش شدم. مدتی بعد چشمانم را باز کردم و دیدم که دوباره در همان توالت هستم.»
روز بعد او را به همراه 4 زندانی دیگر به بازداشتگاه عدرا منتقل کردند و در آن جا او بلافاصله به اتاق بازجویی برده شد.
ازدحام بیش از حد و شکنجه
آقای الاخرس گفت که او به اتهام «حمایت مالی از عناصر تروریست» -- اتهامی که آقای الاخرس آن را رد کرده و می گوید که برای دیدار با تجار و خرید جنس برای مغازه اش در دمشق بود -- برای مدت یک ماه مورد ضرب و شتم و بازجویی قرار داشت.
وی تاکید کرد که در نهایت زیر فشارها به زانو درآمد و به کارهایی که هرگز مرتکب نشده بود اعتراف کرد و فکر می کرد که این «به شکنجه پایان خواهد داد.»
الاخرس گفت: «با این حال شکنجه ها ادامه پیدا کرد و بازجو یکی از ناخن های دست راستم را کشید و پشتم را با یک میله آهنی داغ سوزاند که آثار آن هنوز مشهود است.»
او در ماه اول در یک سلول بسیار کوچک انفرادی حبس بود و به او فقط یک تکه نان و یک فنجان آب بدبو داده می شد.
وی گفت: «بعد من را به بندهای عمومی منتقل کردند که چندان هم از سلول انفرادی بهتر نبودند.»
او گفت که در هر سلول که طول آن شش متر و عرض آن چهار متر بود و به زور برای 15 نفر جا داشت، 45 زندانی حضور داشتند.
او گفت که فضایی که هر زندانی اشغال کرده بود به زور کمی از بدنش بزرگتر بود. وی افزود هر کسی که سعی می کرد بایستد و یا به یک نقطه دیگر حرکت کند، فضای خوابیدن خود را از دست می داد.
او گفت که آنها اغلب «به صورت نشسته می خوابیدند و به یکدیگر تکیه می دادند. اتاق توالت نداشت و بنابراین زندانی ها در یک سطل در گوشه ای از این اتاق مدفوع می کردند که این سطل هر روز صبح یک بار تخلیه می شد.»
الاخرس گفت که او تا 30 دسامبر سال 2013 زندانی بود تا این که خانواده اش به ازای پرداخت 150 هزار دلار با یک سیاستمدار در دمشق به توافق رسید.
او مدت کوتاهی بعد از آن در سوریه ماند و بعد از آن به همراه خانواده اش به لبنان و از آنجا هم به قاهره کوچ کرد.
ضرب و شتم روی «چرخ»
توفیق صالح یک تاجر 60 ساله مصری است که به دلیل نگرانی از امنیت خود از اسم مستعار استفاده کرده است. وی به دیارنا گفت که یک اختلاف ساده با یک مقام امنیتی سوریه آزادی او را برای مدت 17 سال از او گرفت.
آقای صالح در سال 1994 در بیروت بازداشت و به سوریه منتقل شد و تا سال 2011 در بازداشت بود. وی افزود که برای مدت تقریباً 6 سال در زندان مخوف صیدنایا زندانی بود.
وی گفت: «به هر بازداشتگاهی که منتقل می شدم» در معرض نوع مشابهی از شکنجه قرار می گرفت.
او گفت: «من ابتدا در بو ریواج بازداشت بودم که من را به طبقه پایین منتقل کردند و سراسر بدنم را شلاق زدند. به نوک انگشت ها و مناطق حساس بدنم شوک الکتریکی وارد کردند و بعد من را به یک لاستیک خودرو بستند و به شدت کتک زدند.»
او گفت این روش به «چرخ» معروف است. او تشریح کرد که پاها را به گونه ای به هم می بندند که کف پا به سمت بالا قرار دارد و شلاق زدن به هر دو پا در طی جلسه شکنجه برای دژخیم آسانتر است.
وی گفت: «من به "روش شبح" شکنجه شدم. در این روش دستهایم را با زنجیر می بستند و من را از سقف آویزان می کردند و من را آن قدر بالا می بردند که پایایم به سختی زمین لمس می کرد. بعد من را ساعت ها به این حالت نگه می داشتند و کتک می زدند.»
او گفت که زندانبانان همچنین او را با استفاده از شیوه «قالیچه پرنده» شکنجه می کردند. در آن روش او به یک تخته چوبی به اندازه بدنش بسته می شد و او را بالا می بردند و کتک می زدند.
او گفت که بعضی از این اصطلاحات را زندانبانان و بعضی دیگر را زندانیان ابداع کرده بودند.
صالح گفت که او اول به شعبه فلسطین منتقل شده بود «که در آن جا با میله های چوبی، زنجیرهای آهنی، لوله های پلاستیکی فشرده، و گاهی هم با طناب در معرض هر نوع ضرب و شتم قرار می گرفتم تا این که به زندان تدمر منتقل شدم و بقیه سال های بازداشت را در این بازداشتگاه به سر بردم.»
«همچون زندگی در جهنم»
صالح گفت که زندگی در تدمر بسیار مصیبت بار بود.
وی گفت: «این همچون زندگی در خود جهنم بود. واژگان تحقیرآمیز و توهین هایی که هیچ کس از آنها در امان نبود، تنها چیزی بودند که زندانیان می شنیدند.»
او گفت: «علاوه بر شکنجه، شلاق، کتک، و شوک برقی، زندانبان ها از انواع رفتارهای سادیستی علیه زندانیان استفاده می کردند.»
وی در ادامه خاطرنشان کرد که «اجبار به نوشیدن ادرار، خوردن سوسک، توهین و فحش دادن به خود، و شادی و سردادن آوای شادی برای رئیس جمهوری سوریه» از جمله این شکنجه ها بودند. او افزود که زندانبانان زندانیان را با فندک و آتش سیگار می سوزاندند.
صالح گفت که او در حالی که به دیسک کمر، آسم، فشار خون بالا، دیابت، و یک نوع بیماری چشمی مبتلا شده بود، به دلیل شرایط بسیار نامساعد سلامت و وضعیت جسمی نامطلوبش از زندان آزاد شد.
او تاکید کرد که نشانه های بیماری های متعدد او در دوران زندان ظهور کردند، اما نه او و نه هیچ کس دیگری تحت درمان قرار نگرفت و دارو دریافت نکرد.
صالح گفت که با وجود رنجی که متحمل شد باز هم خودش را خوش شانس می داند، چون تعداد زیادی از زندانیان به دلیل ابتلا به بیماری های مختلف جان خود را از دست دادند و بقیه هم طی اعدام های سیستماتیک کشته شدند.
او افزود که با وجود همه این ها «خاطرات تلخی از زندان دارم که فکر نمی کنم هیچ وقت بتوانم تا آخر عمرم آن ها را از خاطرم بزدایم و فراموش کنم.»
من نمی دانم که درباره این شکنجه غیرانسانی چه باید بگویم. به هر حال، همه ما انسان هستیم و باید خودمان را به جای دیگران قرار دهیم و آن قدر بجنگیم تا راهی را برای ریشه کنی قطعی این نوع شکنجه ها که انسان را تا حد حیوانات پایین می آورد، پیدا کنیم.
پاسخ دهید1 نظر